حالم معلوم نیست، دو ساعت میبینی خوبم، دو ساعت دیگه میبینی رو به موتم، امروز از تنگ نفس سر گیجه گرفته بودم پدرم بدون اینکه بهش خبر بدم اونقدر نگران و سراسیمه خودشو رسوند خونمون میگفت داشتم کار میکردم یک دفعه قلبم فشرده شد و دلم شور زد برات، رامو گرفتم اومدم خونتون، بهش گفتم نیا بالا به من نزدیک نشو شما سنت بالاست بگیری برات خطرناکه، اما گوش نکرد میگفت اگه قراره بلایی سر تو بیاد دنیارو نمیخوام نفس میخوام چیکار وقتی نفس من تویی

اشک میریختمو نگاهش میکردم سریع لباس تنم کردن بردنم درمانگاه محلشون دکتری که میشناخت رو آوردن بالا سرم تست اکسیژن گرفت و صدای ریه و گفت خانم شما مبتلا شدین اما با توجه به شرایط زمینه ای که دارین خونه برای شما امن تر از درمانگاه و بیمارستانه، باز اگه بخواین براتون بستری میتونم بنویسم اسکن ریه هم تو بیمارستان انجام میشه اما من اینو به شما توصیه نمیکنم

خلاصه این شد که برگشتم منزل و قرار شد هر وقت احساس تنگ نفسم شدیدتر شد به بیمارستان مراجعه کنم

گفتم نگران پسرم هستم گفت اینجا هر روز از بچه کوچیک تا بزرگ میان که مبتلا هستن اما هیچ کدوم از شواهد شمارو ندارن من مطمئنم اگر پسرتون گرفته باشه هم یا رد کرده یا سبک تر از شما میگیره نگران نباش

چقدر بعضی دکترا حرفاشون از بقیه حجت تر هست با اینکه حرف خاصی نزد اما انرژی مثبتش، نگاه مهربون و گرمای دستاش، اصلا مدل حرف زدنش یه دنیا آرامش داشت، اومدم خونه آروم خوابیدم تا غروب، از وقتی هم بیدار شدم تنفسمو تنظیم کردم سعی کردم آرامش خودمو حفظ کنم و حتی یکبارم سرفه نکردم

ممنونم آقای دکتر شعبانیان عزیز

انشااله خداوند متعال به شما و قلب مهربان و روح سرشار از انسانیتتون، سلامتی و خبر و برکت دهد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جوک Dawson بليط هواپيماي کيش ترجمه انگلیسی به فارسی دراما فیلم،کافه کوچک سینمایی من بازخوانی و بازنگری آوای آینه